: ما به ظاهر بشقاب های محکمی هستیم
، قاشق چنگالهایشان را بر سرمان می کوبند
. می گذارندمان توی ماکروفر
، پنج دقیقه میچرخانندمان
، داغمان می کنند
، داغمان می کنند
،غذای کوتی شان را کوفت می کنند در ما
،آروغ می زنند
،می روند
،گند می زنند به سر تا پایمان
،بعد می شویندمان هی همین جور
!هر روز ، چند بار ، که پاک شویم
،می کوبندمان به سینک
،لب پر می شویم
،فحش نمی دهیم
.هیچ نمی گوییم
...
یک روز هم ؛
، می افتیم دَلَق
،آروغ می زنند
،می روند
،گند می زنند به سر تا پایمان
،بعد می شویندمان هی همین جور
!هر روز ، چند بار ، که پاک شویم
،می کوبندمان به سینک
،لب پر می شویم
،فحش نمی دهیم
.هیچ نمی گوییم
...
یک روز هم ؛
، می افتیم دَلَق
! می شکنیم
...
چسبمان می زنند
بعد دیگر نمی شود توی مان غذا خورد ، بس که چسبی شده ایم
دیگر داغمان نمی کنند ، که وا نرویم
دیگر نمی شویندمان ، که خرد نشویم
...
، هر چند ترک هایمان معلوم است
، هرچند دیگر نمی شود تویمان غذا خورد
، هر چند مانده ایم یک گوشه و خاک می خوریم
خوشحالیم ولی
...
...
چسبمان می زنند
بعد دیگر نمی شود توی مان غذا خورد ، بس که چسبی شده ایم
دیگر داغمان نمی کنند ، که وا نرویم
دیگر نمی شویندمان ، که خرد نشویم
...
، هر چند ترک هایمان معلوم است
، هرچند دیگر نمی شود تویمان غذا خورد
، هر چند مانده ایم یک گوشه و خاک می خوریم
خوشحالیم ولی
...
Photo : shadowplay - by willko[deviantART]