March 31, 2009

دست بردار و برو ول کن این خم ساغری



بهت می گم می ترسم -
عادت می کنی -
از همین ِ که می ترسم -
...


Photo : I Have Been Wrong - by strany [deviantART]

رفتنی باید


از این " آب پاکی " های گه گرفته ای که هر از گاهی می ریزند روی دستم ، هیچ خوشم نمی آید
...

Photo : when the music' s over II- by is blind [deviantART]

March 27, 2009

Ten Things I Hate About You



از مدل حرف زدنتان و آن لبخند کجکی مسخره ، بیزارم
از آن ریش کوفتی که این اواخر گذاشته بودید و به آدم حس ِ دل به هم خوردگی می داد ، بیزارم
از دست پاچه شدن پیش آن نگاه بد مصبتان ، بیزارم
از لباس زیتونی نکبت بارتان - که حرام زاده چقدر هم بهتان می آمد - بیزارم
از پوست آدامس موزی ، بیزارم
از پیش بینی های درستتان ، بیزارم
از دروغ های مضحکتان ، بیزارم
از آن حس لعنتی خوشایندی که به ما می دادید ، بیزارم
از اینکه اشکمان را گذاشته بودید دم ِ مشکمان ، بیزارم
از نحوه گم شدن گورتان ، بیزارم
از اینکه در وجود لعنتی ام نیست که از شما و وجود لعنتی تان بیزار باشم ، بیزارم

...

Photo : don't say a word - by : pluschkind [deviantART]

March 25, 2009

صدای لعنتی


به سمت صدای کلاغ وارت توی مغزم ؛
، پاره سنگی ول می دهم
. به امید اصابت
...

Photo : Resistance - by liquidkid1 [deviantART]

March 24, 2009

دلم تنگ است



اين همه ناباور ِ خيال پرست
...
Photo : deaf - by j4d3 [deviantART]