من « اسامیآسان کسانم» رو هم دیگه یادم نمیاد .
چطور انتظار داری که « رنگ مهربان » نگاه ِ یه "رهگذر" رو از اون فاصله ؛
بعد ِ دو سال و نیم ،
یادم بیاد ؟
...
حساب روزا از دستم در رفته ...
مث اون شن ریزه های توی جیبم ،
توی خواب ،
که هی می ریختن و نمی شد جمع شون کرد .
آخر سرهم ، واستادم و گفتم : گور باباتون ! انقد بریزین تا جونتون درآد
...
Photo : Timer - by : meisterdeszirkuss [deviantART]